داستان زنم و مرد غریبه


درود و سلام به شما عزیزان من متین هستم و 37 سالمه قدم هم نسبتا بلند هستش و 185 هستم و وزنم هم نه چاق و نه لاغر هستم و 80 کیلو هستم.

خانومم مهشید هم 31 سال هستش قدش هم 170 میشه و 6 سالی از من کوچیکتره.

من و مهشید سه سالی هست بچه دار شدیم اسم دخترمون هم ستایش هستش.

ماجرا از اونجا شروع شد که خانومم تصمیم گرفت برای کار خدمتکاری تو یکی از ویلاها کار کنه.

من هم که خوشحال بودم تونسته بلاخره یه کاری پیدا کنه و تو هزینه های زندگی کمکی باشه.

من هم شغلم طوریکه که یه روز ممکنه کار گیرم بیاد یه روز نه و کارگر هستم.

اولاش خوب بود تا اینکه بعد دو ماه که میرفت سرکار احساس کردم زنم رفتار های عجیبه خیلی زود عصبانی میشه به بچه نمیرسه تو کار های خونه اصلا کمک نمیکنه کلا یه کهشید دیگه ای شده برای خودش.

تا اینکه تصمیم گرفتم بفهمم علت این رفتار هاش پرخاش گرانش چیه.

یه روز تصمیم گرفتم به صورت ناشناس و زدن یه تیپ جدید عینک دودی کلاه گیس خلاصه طوری کردم حتی زنمم هم نفهمه کی هستم فقط از صدا میفهمید که ممکنه چه کسی باشم.

رفتم زنگ در اون خونه رو زدم و گفتم مامور گاز هستم باید لولهای خونه تون رو چک کنم که نشتی داره.

هیچی رفتم داخل البته اینو هم بگم یه سری ابزار تو جعبه ابزار داشتم و الکی الکی هم نرفته بودم رفتم خودمو مشغول چک کردن لولها کردم که دیدم یه سرصداهایی میاد.

فهمیدم اون مرتیکه صاحب خونه داره با همسرم دعوا میکنه.

مرده هر بهونه ای میاره و میگه تو چرا خوب کار نمیکنی و فلا و از این بهونها که بعد فهمیدم این کارارو کرده که حقوق کمتر بهش بده.

من هم نامردی نکردم گفتم باشه دارم برات.

اون مرتیکه که فکر میکرد من هم مامور گازم صداش زدم با خودم گفتم یه دعوای سوری باید درست کنم باهاش.

بهش گفتم بیاد اونم اومدم بهش گفتم شما باید این اتاق تخلیه کنین و وسایلای سنگین رو ببرین یه اتاق دیه.خانومم رو صدا زد که بهش گفت بیا کمک کن گفتم اینا سنگینن کار یک خانوم نیست خودت انجام بده که دید گفت غلط کرده نمیتونه باید بتونه الکی که بهش پول نمیدم.

منم زدم به سیم اخر گفتم شما بی جا میکنین .گفت شما مثلا کی باشین گفتم یه ایرانی و دوست ندارم یه هموطن زن ایرانیم اینطور بهش توهین بشه.با همون اچار لوله که تو دستم بود زدم به سرو کلش حسابی حالش جا بیاد فقط جیغ میکشید و دادو بیدار می کرد میگفت وای مردم آخ مردم.

که دیدم زنم فهمیده من کیم بهش گفتم یالا فرار کن منم رفتم باهاش اونم نفهمید که من و زنم یکاره ی هم هستیم.

ولی خوب یه درس عبرتی دادم تا قیام قیامت یادش نره کلی هزینه هم کرد که خودشو دوا درمون کنه خودشو..خلاصه این داستانو براتون گفتم هر فرد غریبه ای رو نزارین نزدیک ناموستون باشه و حق هر کسیو بزارین کف دستش.

ممنون نظر یادتون نره.

 

داستان سکس زنم با مرد غریبه کون دادن زنم به رییسش کون دادن زنم به صاحب خانه ای که توش کار میکرد داستان گاییدن زنم جلوی چشمان من داستان سکسی حشری باحال ایرانی سکس با همسرم سکس حشری شهوانی با زنم


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *