درود و صد سلام به شما دوستان عزیزم

نادر هستم و 18 سالمه قدم هم 172 هستش و وزنم هم 67 کیلو هستش.
منو مامان جونم با هم زندگی میکنیم اونم هم 37 سالشه و معلم هنر هستش.
بابام هم وقتی که من بچه بودم به رحمت خدا رفته.
و یه خواهر بزرگتر از خودم دارم اونم هم 21 سالشه.
البته خواهرم از مرحوم بابام خاطره داره وقتی بابام وفات کرد من سه سال داشتم آبجیم هم 5 سالش بود.
ماجرا از اونجا شروع شد که یه روز خواهرم رفته بود اردوی دانشجویی.
یه روز که از مدرسه اومدم خونه تو خونه هیچکی نبود تعجب کردم مامان هم اون موقع که سرکار نیست.
رفتم تمام اتاقا گشتم دیدم هیچکی نیستش.
فقط یک اتاق بود که اونم قفل شده بود.
بعد که نشستم یه چیزی از تلویزیون ببینم دیدم یه صدایی از اون اتاقی که درش بستس میاد.
تعجب کردم یعنی چی یعنی کی میتونه باشه درو هم بسته ااول خودمو گول زدم حتما موشی چیزی هستش.
بعد که دیدم صداها بلندتر میشه.
کاملا ترسیده بودم.تا اینکه گفتم دلمو میزنم به دریا خودمو جمو جور کردم.
آب دهنم قورت دادم رفتم جلو در زدم چندبار گفتم کی اونجاست بگین یالا من که نمیخورمتون.
دیدم صدای مامانم میاد گفت پسرم 5 دقیقه بعد در بزن بیا درو برات باز میکنم.
گفتم مامان چی شده چیکارم داری گفتم تو کاریت نباشه.
5 دقیقه گذشت گفتم مامان جون من اومدمااا درو باز کنااا
اومدم دیدم صدای باز شدن قفل در میاد.
خیلی استرس داشتم گفتم شاید حتما یه اشتباهی کردم میخواد منو تنبیه کنه
وقتی رفتم درو باز کنم باورتون نمیشه
مامانم کسی که فکرشم نمیکردم.
بله دوستان درست حدس میزنین
مامان جونم رفته بود این مدت یعنی این چند روز ….
رفتم درو باز کردم که دیدم مامان و خواهرم دستو جیغ هورااا میکشن میگن تولدتت مبارککک
بله تولدم بود خودمم یادم نبود به خواهرم گفتم تو مگ اردو. نداشتی که گفت الکی گفتم میخواستیم سوپرایزتون کنیم
ممنون دوستان از اینکه باما همراه بودین این داستانو گفتم که قدر خونوادهاتونو بدونین خصوصا مامی و آبجی هاتونو.مرسی نظر یادتون نره
داستان سکس من و مامان جونم سکس زوری و خشن من و مامان جونم تو حام خونه کوس و کون دادن مامانم تو حمام ساک زدن و کس دادن مامانم.تو حمام سکس مادر و پسر سکس من و مادرم سکس محارم سکس خانوادگی