داستان محارم

سلام به شما عزیزان دلم این سری با یه داستان دیگه خدمتتون میرسم.

نیما هستم و 25 سالمه این داستان کاملا واقعی هستش اینکه باورتون میشه یا فکر کنین ساخته ی ذهنمه دسته خودتونه.

اول از خودم بگم نیما هستم تک پسر خانواده هستم 193 قدمه و 98 کیلو وزنمه و معلم هستم.

ماجرا از اون جا شروع شد که قرار بود برای مسافرت برم خونه خواهر زادم مهناز که اونم تازه ازدواج مرده و 24 سالشه ..

من 4 خواهر دارم که همشون از من بزرگترن و من تو خانواده کوچیکترین فرزند و تک فرزند هستم و از اونجایی که تک پسرم یه جورایی منو لوس بار آوردن ولی خودم تصمیم گرفتم مستقل باشم و بدون تکیه با خانواده بزرگ شم ورشد کنم.

تعطیلات نوروز بود و قصد داشتم یه مسافرتی برم که هوایی هم عوض کرده باشم.

بلاخره معلمی شغل واقعا سختیه گرچه بقیه دوستان فکر میی کنند آسونه ولی اینطور نیست ظاهرا همینطوره ولی با سیصد چهارصد شاگرد سرو کله بزنین نظرتون عوض میشه.

هیچی قرار بود فردا برم سمت سمنان.وسایلامو برداشتم یه مقدار خوراکی هم برداشتم و گزاشتم ماشین حرکت کردم که دیدم بنزین نداره ماشین.ماشینو بردم پمپ بنزن پرش کردم و حرکت کردم.

چند ساعتی تو راه بودم بلاخره رسیدم.

البته بدون هماهنگی رفتم که سوپرازی هم باشه.

آدرس خونه رو یادم رفته از یکی از خواهرم گرفتمش و رفتم سمت خونشون.

رسیدم خونه دیدم مهناز…

پایان قسمت اول

داستان سکس با محارم داستان سکسی ایرانی محارم سکس با محارم باحال شهوانی خواهر مادر برادر پدر مادر خاله عمه خواهر زاده شهوانی شهوتی محارم دختر پسر زن کوس کون کس سکس محارم خانوادگی

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *