داستان من و پسر همسایه

دسلام الناز هستم داستانی که میگم براتون مال هفته قبله اول از خودم بگم 18 سالمه دبیرستان درس میخونم

پسر همسایمون هم اسمش علی هستش اونم 21 سالشه و دانشگاه درس میخوانه. قدش هم حدودا 180 میشه و بدنش کاملا سیکس پک دار و ورزشکاری هستش طوری که هر دختریو جذب اندامش میکنه نه تنها اندامش بلکه خیلی هم خوشتیپ هم هستش چشماش هم سبزرنگه و چال گونه هم داره.

من هم قدم 170 هستش و 70 کیلو هستم نه چاقم نه لاغر.

ماجرا از اونجا شروع شد که مدرسه ما مسیرش با دانشگاه اونه یه مسیر بود طوری بود که اون وقتی میخواست مبره دانشگاه باید از مدرسه ی ما رد میشد. وهمیشه تو ایسگاه سرویس های اتوبوس اونو میدیدم البته فقط دو شنبه و پنج چهار شنبها.

با خودم میگفتم هر طور شده باید علی رو بدست بیارم و باهاش ازدواج کنم.

اونم خیلی مغرور بود و محل نمیزاشت دنبال هر راهی بودم که بتونم باهاش سر صحبت رو باز کنم.

یک روز که دیدم خیلی ناراحت بود و اون غرور همیشگی رو نداشت پارو جلو گزاشتم و بهش گفتم سلام آقا علی چی شده خدای نکرده اتفاقی افتاده گفت سلام خوبین خانواده محترم خوبن گفتم خداروشکر.

گفت چیز خاصی نشده چیزیه که برای هر کس ممکنه پیش بیاد

گفتم بگین چی شده شاید منم تونستم کمک کنم گفت اگه بگم شاید ناراحت شی و حال شمارو چرا خراب کنم.

گفتم بگین من ناراحت نمیشم.

گفت دختری که عاشقش بودم اونو با یه پسر غریبه دیدم تو کافه .حتی فکر همچین چیزو نمیکردم که اینطوری بهم خیانت کنه.

خلاصه چریانو تا اخر برام تعریف کرد بهش گفتم اون اگه لیاقتتو داشت با یکی دیگه نمیرفت بزارین بره با همون پسره مثه خودش گفت نه اونم قربونیه مثه خودم تصمیم گرفتیم به دوست پسر جدیدش همه چیزو بگیم و همینکارو هم کردیم و اون باهاش کات کرد و دختر موند تکو تنها و ما هم خود به خود دوست شدیم طوری که همیشه با هم ارتباط داشتیم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم.

یه روز که با علی صجبت کردم گفتم این رابطه ما شکنندست باید مستحکمش کنیم باید با خانوادت صحبت کنی بیان خودنمون.

اون هم قبول کرد قرار بود با خانوادش بگه و اونارو راضی کنه بیان خواستگاری.

از اونجایی که همسایه ما بودن هر دو خانواده همدیگه رو دورا دور میشناختن

پایان قسمت اول

داستان سکس من با پسر همسایه ساک زدن من به پسر همسایه کوس و کون دادنم به پسر همسایه منو گایید سکس حشری و باحال به همراه ساک زدن با کیر پسر کلفت پسر همسایه داستان شهوانی و شهوتی سگس با پسر همسایه

 

دیدگاه‌ها

2 پاسخ به “داستان من و پسر همسایه”

  1. حسین نیم‌رخ
    حسین

    دروغی داستانه شما مگه میشه یک دخترعاشق پسری بشه

    1. admin نیم‌رخ

      اینکه باورتون میشه یا نه دست خودتونه ولی اینکه میگین تمام دخترا عاشق پسرا نمیشن خنده داره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *