داستان خانوادگی

پوریا هستم 25 سالمه خانواده ی ما شش نفرست و از اونجایی که ما خیلی با هم راحتیم.

دو خواهر دارم که هر دوشون از من کوچیکترن یکی لیلا 20 سالشه و اون دیگه میترا که 23 سالشه برادرم سروش هم که از من بزرگتره 30 سالشه پدرم هم تاجره و اکثر موقعا خونه نیست مادرمم 45 سالشه و هر کس اونو ببینه فکر میکنه نهایت 35 سالش باشه طوری که خیلیا فکر میکنند خواهرمونه.

ما با هم تو خونه خیلی راحتیم و هر وقت برای هر کس یه مشکل به وجود بیاد فورا با اعضای خانواده مشورت میکنه و ازش کمک می خواست.

یه روز که رفته بودم خونه دیدم هیشکی خونه نیست جز خواهرم لیلا.

گفتم بقیه کو چرا نیستن گفت رفتن خونه فامیل فردا میان.

منم که آخرین بار با لیلا دعوا کرده بودم میخواستم به یه بهونه ای از دلش در بیارم.

گفتم آبجی فردا امتحان داریم می تونی ازم بپرسی ببینم چقدر بلدم.

گفت باشه داداشی فعلا خستم برم یه دوشی بگیرم لباسام عوض کنم میام.

منم گفتم تا وقتی که اون نیست برم تو کوچه محلمون ببینم بروبچ محله کی هست دیدم هستن و دارن گل کوچیک بازی میکنن.منم رفتم باهاشون بازی کردم اون موقع عصر بود تا نزدیکای مغرب که داشت شب میشد بازی کردیم که گفتم بچها دمتون گرم بازی خوبی بود.

بعد که رفتم به سمت خونه تو راه پلها که بودم دیدم در نیمه بازه لامپا خاموشه.

هر چس صدا زدم لیلا لیلا کجایی نیستی دیدم کسی جواب نمیده رفتم حموم نگاه کردم نیستش همه اتقارئ گشتم نبود البته جز یه اتاق که بعد دیم ازش صدا میاد رفتم نزدیکتر درو خواستم باز کنم که با ترسو لرز رفتم که باز کنم.

دیدم که همه یهو دست جیغ میگن تووولدتتت مبارککک من که پشمام ریخته بود کلا یادم رفته بود تولدمه.یکی از دوستای نزدیکم اونجا بود ک گفتی علی گوسفند من که همین امروز تورو دیدم تو کوچی بازیو میدیدی پس توام خبر داشتی بهم نگفتی :/

گفت داداشی تولدته نبایدم بگم دوما خواهرت بهم تماس گرفته بود گفت تولدته بیایین کمک کنیم.

گفت مامان بابا شما که مگ قرار نبود فردا بیایین از مسافرت تازه وقتی اومدین من چرا شمارو ندیدم.

گفتن ما طوری اومدیم که سرت گرم فوتبال باشه و یواشکی اومدیم طوری که ندیدی.

این داستانو تعریف کردم که بدونین قدر خانوادهاتونو بدونین.

ممنون که همراهیمون کردین.

سکس خانوادگی ما کوس دادن خواهر و مادرم به من و برادر داداشم و پدرم بابا ساک زدن کیر خوردن آبجی لیلا کون دادن خواهرم لیلا تو سکس خانوادگی ما گاییدن مادر و خواهرم سکس ضربدری خانوادگی ما

دیدگاه‌ها

یک پاسخ به “داستان خانوادگی”

  1. محمد نیم‌رخ
    محمد

    آخه کس مشنگ تو کهمیگی دادشم 30 سالشه و مادرم 45 ساله مگه میشه؟

پاسخ دادن به محمد لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *